و ما امدیم با کلی خبر و خاطره
سلام دخملکم . . . نفس نفیسه . . . این چند روز خیلی بهمون خوش گذشت و کلی پیش هم بودیم . . . پرواز رفتمون تقریبا دو ساعت تاخیر داشت و استامینوفنی که برای پرواز بهت داده بودم به هواپیما نرسیده اثر خودشو کرد و تموم شد برای همین مجبور شدم کلی تو هواپیما سرت را گرم کنم ولی اخراش به خاطر جاتنگی بهونه گرفتی . . . شب ساعت 12 رسیدیم هتل و برنامه حرم را گذاشتم برای ظهرا و شبا . . . متاسفانه تو همون روز اول گرما زده شدی و تو راه تمام صبحانه ای که بهت داده بودم را بالا اوردی و از اونروز تا حالا لب به غذا نزدی .. . دو هفته قبل کلی تلاش کردم که غذاخوردن خوب بشه و تو هم باهام همکاری کردی ولی این چند روز فقط اب میخوردی یا اب میوه معلوم...
نویسنده :
نفیسه
9:44